باز می آید ...
آنکه سبک بود
و چه می رود زود
آری ماه مبارک رمضان
ماه همنشینی من و قرآن
سفره افطار و وقت اذان
یک حبه خرما و یاد یاران
شب میلاد امام کریمان
و دست من و دست یتیمان
ضربت شمشیر غدر و شب قدر امیر
فرق خونین و شب مدارا با اسیر
رفتن مولا و ضجه زینب
آه، چه سخت گذشت آن شب
شب قدر و قرآن بر سر
اشک چشم و گونه تر
شاید برات رب غفور
و پاک ماندن تا پای گور
اذان صبح و نماز عید
و رفتنی که زود رسید
وداع گفته نگفته، رفت تا باز بیاید
دیدار تازه شود یا نشود شاید...
مروانی 1393/04/06 مطابق 29 شعبان 1435